-
پایان
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 13:39
سلام شاید حالا حالاها نتونم وبلاگم و آپ کنم از همتون ممنونم که بمن سر میزدید دلم برای همتون تنگ میشه به امید یه سلام دوباره!
-
ایران
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 15:41
ایران کشور عجیبیه، می پرسید چرا؟ به این دلیل که: ایران تنها کشوری است که در دانشگاه آن نماز می خوانند و در مصلی آن کتاب می فروشند. ایران تنها کشوری است که در آن سیاستمداران کار اقتصادی می کنند، شرکتهای اقتصادی کار سیاسی می کنند و نیروهای نظامی کار تولیدی می کنند. یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت و یکی از بزرگترین...
-
خداحافظی
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1388 23:10
نمی دونم چمه فقط می دونم حالم خوب نیست حالم خرابه خراب انگار یه بغض نشکسته داره قلبم و پاره پاره میکنه انگار غریب افتادم تو این دنیا انگار هیچکس جز تو جز من انگار ای بابا... بگذریم اینکه دوست دارم کافیه آره همین که دوست دارم کافیه!
-
باران
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 14:49
باران باش و ببار و مپرس که کاسه های خالی از آن کیست!
-
باید خطر کرد
جمعه 25 دیماه سال 1388 20:20
باید خطر کرد ما معجزه حیات را واقعا در نمی یابیم مگر آنکه در انتظار نامنتظر باشیم. هر روز خداوند همراه با خورشید لحظه ای به ما ارزانی می دارد که در آن امکان تغییر آنچه که موجب بدبختی ماست وجود دارد. هر روز ما وانمود می کنیم که امروز شبیه دیروز و شبیه فرداست. اما کسی که متوجه روزی که در آن زندگی می کند هست آن لحظه...
-
...
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 22:07
... و امروز اندکی خوشحالم!
-
تو نرو
چهارشنبه 16 دیماه سال 1388 22:47
در زمستانی سرد با دلی رفته ز دست زیر لب میخوانم کاش میشد به تو گفت که تو تنها سخن شعر منی تو نرو دور نشو از بر من تو بمان تا که نمیرد دل من
-
انشای یک بچه دبستانی درباره ازدواج
جمعه 11 دیماه سال 1388 19:58
نام : کمال کلاس : دبستان موزو انشا : عزدواج! هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم...
-
در باب دین
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 13:59
کیست که بتواند ایمانش را از عملش جدا کند و یا باورش را از اشتغالش؟ کیست که بتواند روزها و شب هایش را بر زمین بگستراند و بگوید این از برای خودم این از برای روحم و این از برای تنم؟ همه ایام شما بال هایی هستند که در هوا میتپند و از خویشتنی به خویشتن دیگر می کوچند کسی که نیایش برایش پنجره ای ست که می گشاید و آنگاه میتواند...
-
یه دوست واقعی
جمعه 27 آذرماه سال 1388 19:10
یه دوست معمولی وقتی می آید خونت، مثل مهمون رفتار میکنه یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده. یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه یه دوست واقعی اسم وشماره تلفن اون هارو تو دفترش داره یه دوست معمولی یه...
-
STANDING ON THE OUTSIDE OF YOUR SHELTER
جمعه 20 آذرماه سال 1388 17:37
I'm standing on the outside of your shelter looking in While the bombs around are falling everywhere Inside you look so warm and safe and oh so happy Have I ever told you that I care Have I ever told you thar you are wonderful And it hurts me so that we have grown apart Im standing on the outside of your shelter dear...
-
کدام یک؟
پنجشنبه 12 آذرماه سال 1388 01:30
باد؟ که لای موهایت گیر کرده بود و میخواست برود ماسه؟ که لای انگشت های پایت را قلقلک داده بود و شهوت فرارت تحریک شد موج؟ که گوش ماهی آورد و تالاپی روی خاطره ام را گرفت کدام یک؟ کدام یک مرا این چنین از تو ... نه ... تو را این چنین از من دور انداخت که روزی بدون صدایم شب نمی شد و حالا صدای تر شدن هایم را نمی شنوی ها؟ کدام...
-
آسمان در توست!
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1388 23:13
پرسیدم ... ، چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ با کمی مکث جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، و بدون ترس برای آینده آماده شو . ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن ، وهیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی . پرسیدم...
-
در باب عشق
جمعه 8 آبانماه سال 1388 18:06
عشق همان گونه که تاج بر سرتان میگذارد بر صلیبتان نیز میکشد عشق همان طور که شما را می پروراند شاخ و برگ تان را نیز می زند و هرس می کند عشق همان طور که از تنه ی ستبرتان بالا می رود و نازک ترین شاخه هاتان را که در آفتاب می لرزند نوازش می کند به ریشه هاتان نیز فرود می آید و آن ها را که در خاک چنگ انداخته اند می لرزاند عشق...
-
خبر خبر
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 23:02
سلام دوستای خوبم یه خبر خیلی خوب دارم واستون از 15 آبان میخوام تو وبلاگم زبان فرانسوی درس بدم فقط در حدی که بتونید صحبت کنید با یه روش خیلی ساده به همه دوستاتون خبر بدید Hi my dear friends I have a very good news for you all I'm going to teach French in my weblog from Aban 15th Just orally! In a very easy way Tell it...
-
در میزنند
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 23:06
این ترجمه همون شعر فرانسویست کیست که در میزند؟ هیچ کس تنها دل من است که چنین پرتوان برای تو می تپد ولی بیرون دست کوچک مفرغی بر در چوبی حرکت نمی کند جم نمی خورد حتی نوک انگشت کوچکش را هم نمی جنباند
-
ON FRAPPE
چهارشنبه 22 مهرماه سال 1388 22:16
Qui est la? Personne C'est simplement mon coeur qui bat Qui bat tres fort A cause de toi Mais dehors La petite main de bronze sur la porte de bois Ne bouge pas Ne remue pas Ne remue pas seulement le petit bout du doigt
-
ایده های عاشقانه
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 22:14
وقتی در این آشفته بازار به تنهایی دل می اندیشم انگار خاطره ها بر سرم همچون آواری فرو میریزند آن وقت است که به سراغ عاشقانه های تو میروم با یک دنیا امید و آرزو آن سان به تو میگویم که ای مهربان عاشقانه هایم را به خاطر بسپار تا همیشه خاطره ها را نیز هم تا ابد سلام دوست جونای خوبم از امروز میخوام اگه شد هر چند وقت یه بار...
-
یه خبر بد
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 22:53
از امروز چشمام رفت پشت ویترین عینکی شدم شاید حالا تمام کسایی که میشناسن بگن :تو که آرزوت بود عینکی بشی اما باید بگم دوست نداشتم علت عینکی شدنم این باشه که حالا هست
-
بازم اشک
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 00:39
حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفته که میخوام واسش بمیرم
-
قدر عشق و ندونستی
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 14:31
سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شب های روشن خداحافظ ای شعر شب های روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من تو را می سپارم به دلهای خسته تو را...
-
یک دل بارانی
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1388 20:04
تا حالا شده یکی بیاد تو زندگیتون و همه تنهاییاتون و پر کنه بیاد و با خودش یه عالمه حرفای خوب بیاره؟ تا حالا شده یکی بیاد تو زندگیتون و همه حرفای دلتون و بش بزنید؟ تا حالا شده بعد یه مدت ببینید همون یه نفر شده همه زندگیتون؟ من جواب این سوالارو میدونم شده حتما شده یه نفر میاد و با خودش همه خوبیای دنیا رو میاره میاد و تو...
-
POWER OF LOVE
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1388 22:46
If I had My Child to Raise Over Again If I had my child to raise again, I'd finger-paint more and point the finger less. I'd do less correcting and more connecting. I'd take my eyes off my watch and watch with my eyes. I would care to know less and know to care more. I'd take more hikes and fly more kites. I'd stop...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 22:39
If you were going to die soon and had only one phone call you could make, who would you call and what would you say? And why are you waiting?
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1388 23:12
ازم پرسید: دوستم داری؟ گفتم آره...گفت چقدر؟ گفتم از اینجا تا خدا...اشک تو چشاش جمع شد و گفت: مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 23:22
I looked at you and smiled the other day I thought you'd see me but you didn't I said "I love you" and waited for what you would say I thought you'd hear me but you didn't I asked you to come outside and play ball with me I thought you'd follow me but you didn't I drew a picture just for you to see I thought you'd...
-
OSHO
دوشنبه 2 شهریورماه سال 1388 22:47
Remember it is not only you who are seeking truth. Truth is also seeking you. Many times the hand has come very close to you, it has almost touched you, but you shrugged yourself away!
-
من بودم و تو
شنبه 31 مردادماه سال 1388 23:00
من بودم و تو روزای آروم عشق خیالی توی دلامون هر روز تو رویا با تو نشستم جز تو به هیچکس من دل نبستم مهر تورو من به دل نشوندم لعنت به این دل چه ساده بودم عاشق نبودی تنهام گذاشتی حتی یه ذره دوسم نداشتی پروانه بودم زدی پروندیم شمع قشنگم بدجور سوزوندیم حالا عزیزم رفتی و تنهام خبر نداری از سیل غمهام تو حسرت تو آروم ندارم به...
-
love
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 23:36
To have a loving heart,you need a little less calculating head. To be capable of loving, you need to be capable of wondering. That's why I always say that awe and childlike innocence are deeply related with the energy called love! OSHO!
-
ساحل زندگی
دوشنبه 26 مردادماه سال 1388 23:12
من تنها دنیا تاریک اتاق غمگین دلی افسرده نگاهی نسیت باران میبارد کوچه ها نمناک ... باید خواند خواند نامه ای را زیر باران تو را به یاد آورد نگاه عاشق دیرینه ای را و نامت را با کلمات ناهمگون میخوانم ... آنگاه چه زیباست ساحل زندگی و عطر بوی گل مریم و لحظه ها در وجود زیبای تو در کنار تو برای ابدیت به نا امیدی های تن خود...